یک قرن نفت! یک عمر بی تدبیری

ضعف مدیریت، سیاست گذاری غلط و خیانت متولیان این طلای سیاه را بعد از گذشت یک قرن تبدیل به دیواری برای پوشاندن بی لیاقتی ما نموده است. بقول دکتر مصدق بیش از آنکه رحمتی باشد بلای جانمان شده است.
بزرگترین اشتباه خرج درآمد های نفتی برای هزینه های جاری و سرمایه گذاری های کوتاه مدت است. درآمدی که می بایست سرمایه گذاری مجدد گردد تا در آینده خود موجب درآمد زایی شود و چرخه عرضه اقتصادی را در سال های آتی جهت جبران تقاضا تامین نماید، بی هیچ تدبیری هر ساله توسط مخارج مصرفی دولت ها خرج گردیده و معادله عرضه و تقاضا را بر هم می زند.
رصد نمودن بودجه ی دولت های مختلف نشان از میزان وابستگی آنها در ادوار مختلف به بهای نفت دارد. با شروع کار دولت دکتر روحانی وابستگی بودجه به نفت در سال ۹۳ برابر با ۳۶.۸٪ و ۳۵.۱٪ بودجه در سال ۹۴ و ۲۷.۳٪ بودجه در سال ۹۵ و ۳۵٪ بودجه در سال ۹۶ و ۳۲٪ بودجه در سال ۹۷ و ۳۵٪ بودجه در سال ۹۸ را پوشش می دهد.
این در حالی است که زمان دکتر احمدی نژاد در دولت نهم در سال ۱۳۸۵ و ۱۳۸۷ بودجه وابستگی ۷۰ درصدی به نفت داشته و کمترین میزان وابستگی به نفت در این دولت هم ۴۳٪ در اخرین سال دولت نهم بوده است.
نفتی که شاهد درآمد افسانه ای آن در دولت نهم و دهم بوده ایم، نزدیک به ۸۰۰ میلیارد دلار و آنرا مقایسه کنید با درآمد ۱۲۴ میلیارد دلاری دوران هاشمی و ۱۷۳ میلیارد دلاری دوران خاتمی.
یادمان باشد دکتر احمدی نژاد سازمان برنامه و بودجه را منحل نمودند. در مقابل کشور هایی را می بینم که بخش اعظم درآمد خود را صرف سیاست های سرمایه گذاری می کنند. سوال اینجاست: سالهای اوج قیمت نفت چه نتیجه ای برای امروز ما داشت؟
سوال بزرگ تر: یک قرن فروش نفت چه کامیابی برای ما به ارمغان آورده است؟
بازار جهانی نفت شوک های متعددی را از سر گذرانده است. جنگ رمضان بین اعراب و اسراعیل در سال ۱۹۷۳ که برای نخستین بار جهان را با بحران نفتی روبرو کرد، انقلاب ایران در سال ۱۹۷۸، جنگ ایران و عراق، جنگ خلیج فارس و اولین شوک نفتی دهه ۹، بحران مالی شرق آسیا که بسیاری جورج سوروس را موجب آن می دانند، سال ۱۹۹۸ که اوپک کاهش سقف تولید را به منظور جبران کاهش تقاضا تصویب کرد، جنگ دوم عراق، بحران مالی ۲۰۰۸ که با کاهش شدید ارزش دلار، نقدینگی سفته بازان را به سمت دارای های همچون دلار و طلا کشاند و سرانجام در ۱۱ جولای قیمت نفت را به ۱۴۷ دلار رسانید و اکنون در سال۲۰۲۰ که با شیوع بیماری کرونا بازار نفتی شوک دیگری را تجربه می نماید.
درصورت عدم اصلاحات اساسی در سیستم مالی دولت ها همچنان در آینده بایستی منتظر عواقب این امواج بر پیکره کشتی اقتصاد ایران باشیم. براستی یک قرن برای درس گرفتن کافی نیست؟
هر تصمیم و سیاست گذاری در اپک که منجر به کاهش ۱دلاری در هر بشکه نفت گردد، باعث کاهش ۵۴۷.۵ میلیون دلاری درآمد های پیش بینی شده در بودجه سال۹۹ می گردد! حقیقتا با سپری شدن، بیش از یک قرن بودجه ی کشوری که تب و لرز آن به قیمت نفت بند باشد، ماحصل برنامه ریزی کدام متخصصین بوده است؟
با توجه به این موضوع که در اقتصاد ایران همواره تورم به دنبال کسری بودجه روند افزایشی داشته، آیا می توانیم ادعا کنیم که در این سالها گامی در جهت تثبیت اقتصاد برداشته ایم؟
در واقع شعار های مانند آوردن نفت بر سر سفر مردم، عوام فریبی محض است، شعاری که دست دولت ها را در خرج بی حساب درآمد های نفتی باز می گدارد.
آوردن نفت بر سر سفره مردم، شعاری زیبا نیست، بهانه ای شوم است. بی تدبیری و عدم سیاست های کلان اقتصادی درآمد نفتی را به قلکی بدل ساخته که همیشه برای شکستن، آماده و مهیاست. امروز با کاهش شدید قیمت نفت، سفره ای که هیچ منفعتی از نفت نداشته انتظار آش نخورده و دهن سوخته را می کشد.
اکنون بهترین زمان برای تجدید نظری اساسی در سیستم مالی کشور است. با وجود اقتصاددانان بزرگ ایرانی این اصلاح مالی هر چند مدت زمانی به طول خواهد کشید اما نتیجه ای روشن و امید بخش خواهد داشت.
اکنون وقت استفاده از متخصصینی است که بی بها شدن علم و لیاقت آنها را سالها خانه نشین کرده است.
سجاد تاج الدین، کارشناس ارشد مدیریت مالی- تحلیلگر بازارهای مالی
