سینا قنبرپور
منابع آب خود را به یغما بردیم
سازگاری با کم آبی و برنامه ای که برای اجرا تدوین شده است میتواند سرعت این سقوط را تا حدودی کاهش دهد و این کاهش سرعت میتواند به ما زمان بدهد که بتوانیم بیشتر تفکر کنیم و بهتر برنامهریزی کنیم و بیشتر از روش های نو استفاده کنیم.
تعداد چاه های عمیق و نیمه عمیق از ۴۷هزار حلقه چاه در سال آبی ۵۱-۵۲ به ۷۹۰هزار در سال آبی ۹۴-۹۵ رسیده است. این اعداد و ارقام واقعا وحشتناک است
۱۱ دشت کشور دچار فرونشست شده اند که دشت های کاشمر و رفسنجان با سالی ۳۰ سانتیمتر فرونشست بالاترین نرخ فرونشست را دارند.
مسأله جای خالی بهرهوری آب است. بهره وری آب یعنی اقتصاد کشور به ازای استحصال یک متر مکعب آب چند واحد میتواند تولید ناخالص داخلی یعنی GDP داشته باشد.
متوسط بهره وری آب در جهان به ازای هر ۱ متر مکعب آب مصرف شده ۱۴ دلار است. این عدد در کشور فرانسه ۷۱.۱ دلار، در کشور ایران ۲.۸دلار و در کشور ترکیه ۱۵ دلار است .
کارگروه ملی سازگاری با کم آبی میتواند ابزار خوبی در اختیار مدیران باشد که بتوانند آمایش سرزمین را تا حدودی پیاده سازی کنند.
نخستین اشتباهات راهبردی این است که ما به راحتی در مناطق، استانها و دشت هایی که در تامین حداقلهای آب دچار مشکل هستند مجوز احداث صنایع و مجوز مصرف آب و برق بدهیم.
به دلیل نادیده گرفتن آمایش سرزمین، توان اکولوژیک منطقه، عدم استفاده از تکنولوژیهای نو و بهرهوری پایین منابع آب خودمان را به یغما بردیم


«برنامه سازگاری با کم آبی میتواند سقوط ما در زمینه آب را کاهش دهد و به ما زمانی بدهد تا بیشتر تفکر کنیم و بیشتر از روشهای نو استفاده کنیم تا آسیب کمتری به منابع آب و محیط زیست خود بزنیم». این توصیف، بخشی از توصیف «احمدرضا لاهیجانزاده» معاون محیط زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست و یکی از اعضای کمیته کشوری سازگاری با کمآبی است. او که در رشته شیمی تحصیل کرده و لیسانس و فوقلیسانس خود را گرفته دکتری آلودگی محیط زیست دارد. لاهیجان زاده از ابتدا کار خود را به عنوان کارشناس در سازمان حفاظت محیط زیست و در خوزستان آغاز کرده و آرامآرام مدیریت در این سازمان را معاون مدیرکل استان خوزستان اداره کل محیط زیست و سپس با مدیرکلی حفاظت محیط زیست استان بوشهر طی کرده است. ۶ سال مدیرکل محیط زیست استان اصفهان بوده و ۷ سال هم مدیریت محیط زیست خوزستان را برعهده داشته است. او که دو سال است به عنوان معاون محیط زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست فعالیت میکند در جلسههای نقد و بررسی طرحهای سازگاری با کمآبی استانها حضور داشته و همین سبب شد تا بحثدرباره چرایی تصویب این طرحها را با او پیش ببریم. او میگوید: سازگاری با کم آبی حداقل کاری بود که باید در سطح کلان کشورصورت میگرفت اما واقعیت این است که این طرح با سرعت مناسبی پیش نرفت و باید تدابیر مهمتری در این خصوص اتخاذ شود.مشروح این گفتگو با کسی که ۲۶ سال سابقه فعالیت در سازمان حفاظت محیط زیست دارد را در ادامه میخوانید.
* اقلیم ایران حتی پیش از مسأله تغییرات اقلیمی همینقدر خشک و کمآب بوده و مردم این سرزمین آموخته بودند که چگونه خود را با این اقلیم تطبیق دهند. چرا ما به همان خاستگاه قبلی خودمان که مدیرین خوبی در منابع آب داشتیم برنمی گردیم. چطور طی این چندهزار سال آب را مدیریت کردیم و وضعیت سرزمینامان پایدار بود؟
طبق آمار و اطلاعاتی از وضعیت کشور، جغرافیای ایران واتفاقاتی که طی چنددهه اخیر در خصوص منابع آب افتاده است باید نگاتی را بگویم که این نکات و اطلاعات می تواند پاسخ سوال شما مبنی بر اینکه چرا ما به همان خاستگاه قبلی خودمان که آب خوب داشتیم بر نمی گردیم باشد. اول اینکه سازگاری با کم آبی حداقل کاری بود که باید در سطح کلان کشورصورت میگرفت اما واقعیت این است که این طرح با سرعت مناسبی پیش نرفت و باید تدابیر مهمتری در این خصوص اتخاذ شود.اگر با آمار و ارقام بخواهیم وضعیت فعلی را تشریح کنیم باید عنوان کنم که یکی ازمهمترین ارکان هرکشوری برای اینکه منابع آب پایدارداشته باشد این است که بتواند اطلاعات دقیق و بهنگامی را از کمیت و کیفیت و نزولات جوی و سایر شاخصها و پارامترهایی از این دست را داشته باشد تا بتواند بر مبنای آن برنامه مدیریت پایدار آب را تبیین و برای تمام دستگاه های اجرایی اعلام کند.
* در حال حاضر چه اتفاقی افتاده که در این ۳۰-۴۰ سال با اعداد هشداردهنده ای مواجه شدهایم؟
اول اینکه الان متوسط بارندگی سالیانه در ایران حدود ۲۵۱ میلیمتر است که یک سوم متوسط جهانی و نصف بارندگی آسیا است. دوم اینکه در کشور ما دو رشته البرز و زاگرس را داریم که رشته کوه البرز به نوعی شرقی-غربی محسوب می شود و رشته کوه زاگرس از شمال غرب به سمت جنوب شرق امتداد پیدا کرده و این دو رشته کوه به مثابه دیوارههایی هستند در مقابل ورود ابرهای بارانزا به کشور و باعث شده بخش اعظمی از کشور ایران خشک و نیمه خشک باشد.ما باید به عنوان یک پدیده طبیعی این واقعیت را بپذیریم که دارای این جغرافیا و توپوگرافی در کشورمان داریم. یک نکته دیگر در مورد کل آبهای دنیا را هم به این بحث اضافه کنید. از کل آبهایی که در اقیانوسها و جاهای مختلف دردنیا وجود دارد ۹۷% آن آبهای شور دریاها و اقیانوسها هستند که معمولا اینها به صورت مستقیم قابلیت استفاده در کشاورزی، صنعت یا شرب را ندارند. ۳درصد باقیمانده میماند که از این ۳درصد باقی مانده ۲.۷درصد در قطبین به صورت منجمد هست . پس ۳/۰% باقی میماند و از این ۳/۰% آن بخشی که قابلیت بهره برداری و استحصال دارد ۱۴صدم درصد (۰.۱۴) است. یعنی از کل آبهای دنیا با وجود اینکه کره زمین را یک کره آبی تلقی می کنیم فقط ۰.۱۴ آن قابلیت استفاده و یا آب تجدیدپذیر از نظر ما تلقی میشود. این ۰.۱۴ در طول قرنها ثابت بوده چون این چرخه ای است که خداوند بر روی کره زمین بوجود آورده ولی جمعیت دنیا در خلال این سالها به شدت افزایش پیدا کرده اما عدد ۰.۱۴ سرجایش باقی است ولی جمعیت همچنان اضافه می شود. همین اتفاق برای ایران نیز افتاده است. جمعیت دنیا در حال حاضر به طور متوسط سالانه ۸۰ میلیون نفر افزایش مییابد در حالی که منابع آب ثابت ماتده و جالب است که ۹۵% این ۸۰ میلیون نفر در کشورهای درحال توسعه متولد میشوند و کشورهای توسعه یافته رشد جمعیت را به این شکل ندارند. مقدار متوسط مصرف آب کشاورزی بر اساس گزارش سال ۲۰۱۴ بانک جهانی، در ۷۰درصد است، مصرف شرب ۱۱درصد و مصرف صنعت۱.۹درصد است اما وقتی این آمار رادر ایران بررسی می کنیم شاهد مصرف میانگین ۹۲درصد در بخش کشاورزی ، ۷درصد در حوزه آب شرب است و تنها ۱درصد در حوزه صنعت هستیم که قابل قیاس با بسیاری از کشورهای دنیا نیست و مهمتر اینکه وزارت جهاد کشاورزی هم حاضر به پذیرش این واقعیت نیست.
* در ۵۰ سال اخیر چه اتفاقات اقلیمی به دلیل تغییرات آب و هوایی و مسائل مختلف، افتاده است؟
نتایج کاملا واضح و شفاف است که سازمان هواشناسی هرساله ارائه می دهد. ما در ۵۰ سال اخیر دمای کشورمان در هر دهه یعنی هر ۱۰سال ۰.۴ درجه سلسیوس یا سانتیگراد افزایش پیدا کرده که این افزایش متعاقبش باعث افزایش میزان تبخیر و اتفاقات بعدی آن می شود. در هر ۱۰ سال در ۵۰ سال اخیر، ۱۱ میلیمتر کاهش بارندگی داشتیم. به طور متوسط سالی ۱ میلیمترکاهش بارندگی در کشورمان اتفاق افتاده است . میزان آب تجدیدپذیر از ۱۲۵ میلیارد متر مکعب در بازه ۱۵ سال اخیر به ۸۹ میلیارد مترمکعب کاهش پیداکرده، دشتهای ممنوعه از ۱۵ دشت در سال ۱۳۴۷ به ۳۵۵ دشت ممنوعه در سال ۱۳۹۵ افزایش پیدا کرده است . همچنین تعداد چاه های عمیق و نیمه عمیق از ۴۷هزار حلقه چاه در سال آبی ۵۱-۵۲ به ۷۹۰هزار در سال آبی ۹۴-۹۵ رسیده است. این اعداد و ارقام واقعا وحشتناک است بعدها چه شما و چه افراد دیگر روی اینها تمرکز کنند متوجه میشوند چه بلایی بر سر منابع آب کشورمان آوردیم .برداشت آب زیرزمینی از ۹ میلیارد متر مکعب به ۵۵ میلیارد مترمکعب در ۴-۵ سال اخیر افزایش پیدا کرده است. چند عدد از بارشهای سال ۱۳۹۹-۱۴۰۰ نشان می دهد که میانگین بارشی ایران ۱۴۶ میلیمتر تا هفته قبل بود. میزان بارش تا ۱۸ اردیبهشت در سال آبی ۱۳۹۹-۱۴۰۰، ۱۴۱ میلیمتر بوده است .که نسبت به میانگین درازمدت که ۲۲۶ میلی متر است ۳۸% کاهش داشته و نسبت به دوره مشابه سال قبل ۵۳ درصد کاهش را نشان میدهد. ایران این شرایط خشکسالی را تقریبا از سال ۱۳۸۴ به این طرف به تناوب زیاد داشته و شرایط منفی خشکسالی بر بازه های زمانی ما حاکم شده است. در بحث فرونشست سفره های آب زیرزمینی نکته ای که وجود دارد این است که برخلاف یک آتش سوزی در جنگل یا یک سیلاب که ممکن است یک عرصه ای را تخریب بکند زمانی متوجه می شویم که فرونشست اتفاق افتاده که سفره دیگر تخلیه شده و معمولا این خسارت،غیرقابل جبران است. بر اساس مطالعات، ۱۱ دشت کشور دچار فرونشست شده اند که دشت های کاشمر و رفسنجان با سالی ۳۰ سانتیمتر فرونشست بالاترین نرخ فرونشست را دارند. کمترین میزان فرونشست در این ۱۱ دشتی که همه دچار فرونشست شده اندمربوط به دشت ورامین یا دشت گلپایگان است که ۱۲ سانتیمتر فرونشست در آن اتفاق افتاده است. نیشابور هم با همین میزان فرونشست زمین مواجه است.
*ولی ما با وجود این اطلاعات ما در حالی مشغول انتقال آب به همین دشتها هستیم که گویی هیچ خبری از فرونشست زمین نیست. صنایعآببر در همین دشتها می سازیم و همچنان به شیوه سابق کشاورزی میکنیم. به جز نبود یک سند آمایش سرزمین چه مشکلی در برنامههایمان مشهود است؟
مسأله جای خالی بهرهوری آب است. در مورد سازگاری با کمآبی هم بهتر است از همین زاویه وارد بحث شویم. بهره وری آب یعنی اقتصاد کشور به ازای استحصال یک متر مکعب آب چند واحد میتواند تولید ناخالص داخلی یعنی GDP را افزایش بدهد یا چند واحد تولید GDP داشته باشیم. مطالعات سال ۲۰۱۲ نشان میدهد که متوسط بهره وری آب در جهان به ازای هر ۱ متر مکعب آب مصرف شده ۱۴ دلار هست. این عدد در کشور فرانسه ۷۱.۱ دلار، در کشور ایران ۲.۸دلار و در کشور ترکیه ۱۵ دلار است . اینها کشورهای پر آبی هستند. اگر قرار است مدیریت آب سختگیرانه باشد باید کشورهایی مثل ما چنین روندی را اجرایی کنند. کشوری مثل فرانسه که بیش از هزار میلیمتر بارش سالیانه دارد و کشوری مثل ایران که فقط ۲۴۰-۲۵۰ میلیمتر است قابل قیاس نیست ولی بهرهوری آب در فرانسه ۷۱ دلار است یعنی ۳۵ برابر ایران بهره وری دارد.
* یکی از مهمترین مسائلی که در بحث سازگاری با کمآبی کمتر به آن توجه میشود وضعیت تالابهای کشور است. آسیبدیدن تالابها دستکمی خشکشدن منابع آب شرب ندارد. اگر بخواهیم وضعیت تالابها را نیز بررسی کنیم تالابهای ایران در حال حاضر در چه وضعیت وجایگاهی قرار دارند؟
تالابهای ما همیشه و در طول سال ها از رودخانه هایی که به انها منتهی می شود یک حقابه طبیعی داشتند و یا بارشهایی که صورت میگرفت یک حقابه طبیعی دریافت میکردند اما به دلیل اینکه اثرات و خدمات اکوسیستمی تالابها برای نسل فعلی و نسل گذشته هیچگاه مشخص نبود یا اهمیت نداشت،تالاب ها اولین قربانی افزایش بیرویه مصرف آب با بهرهوری پایین، در کشور بودند و مساحت زیادی از تالاب های کشور را در خلال ۳-۴ دهه اخیر از دست داده ی و بسیاری ازاین تالاب ها به منشا گردوغبار تبدیل شده اند. مطالعاتی که در سال ۱۳۹۸ دبیرخانه گردوغبار سازمان حفاظت محیط زیست انجام داد نشان می دهد که از ۳ میلیون هکتار عرصههای تالابی کشور ۱.۴ میلیون هکتارش تبدیل به کانونهای گردوغبار شده اند یا مستعد برای این کانونها شدند. یکی از بارزترین اتفاقات تلخ مربوط به خشک کردن تالابها میتوانیم به تالاب هورالعظیم اشاره کنیم و تا حدودی تالاب شادگان که به تولید کانون های گردوغبار و مشکلات فراوان برای مردم خوزستان منجر شد. میدان آزادگان شمالی و جنوبی و یا تالاب گاوخونی در مرکز کشور یا تالاب هامون در جنوب شرق ایران و تالاب میانکاله در همین حال حاضر در شمال ایران که نزدیک ۸ هزار هکتار در غرب تالاب پر شده و در جای جای ایران اثرات آن را می توانیم ببینیم اما در کنار این باز مطالعه ای که همین دبیرخانه ستاد ملی مقابله با گردوغبار انجام داده در سال ۹۸ نشان داد که از حدود ۵۵ میلیون هکتار عرصههای کشور که مستعد برای گردوغبار هستند حدود ۳۵ میلیون هکتار شرایط برخاستن گردو غبار را دارا هستند و مستعدترند. با خشکسالی مثل امسال ۳۵ میلیون هکتار میتوانند فعال شوند که بعضی از آنها خیلی فعال تر هستند. بنابراین ما کشوری هستیم با یک اکوسیستم شکننده که اگر مدیریت آب را نتوانیم به سرعت در دستور کار دولتها قرار دهیم می تواند منجر به فجایع بزرگی در حوزههای اقتصادی، امنیت غذایی و حتی امنیت اجتماعی شود. نکته مهم بازگشت به این کارگروه و مصوبه دولت در ایجاد کارگروه ملی سازگاری با کم آبی است باید منابع و مصارف سنجیده شود. همان اعداد و ارقامی که در ابتدا گفتم باید وجود داشته باشد که پایه گذار آن آب باشد و تبدیل به برش استانی شود بدین معنا که استان به استان برنامه های خودش تا افق ۱۴۰۶ یا ۱۴۰۴ بیایند و اعلام کنند. چیزی که مهم است اینکه حتماً در اخبار شنیدید؛ در اسفند ماه البته با تاخیر چند ده ساله بالاخره آمایش سرزمین کشور ابلاغ شد. من معتقدم که این کارگروه ملی سازگاری با کم آبی میتواند یک ابزار خوب در اختیار مدیران باشد که بتوانند آمایش سرزمین را تا حدودی پیاده سازی کنند.نخستین اشتباهات راهبردی این است که ما به راحتی در مناطق، استانها و دشت هایی که در تامین حداقلهای آب دچار مشکل هستند مجوز احداث صنایع و مجوز مصرف آب و برق بدهیم. ما به راحتی اجازه میدهیم که در خیلی از استانها کشت برنج انجام گیرد. حتی در کشت نیشکر در خوزستان هم باید بازنگری جدی صورت بگیرد. کشت نیشکر در حال حاضر در کشورهایی مانند برزیل با بارش سالیانه حداقل ۳هزار میلیمتر و یا استرالیا در مناطقی که بالای هزار میلی متر است یا بخش هایی از آمریکا نیز چنین شرایطی دارد انجام میشود. در حالی که در ایران یک اقلیم نیمه خشک و با دمای ۵۰ درجه سانتیگراد و صرفا با آب های سطحی نیشکر کاشته میشود. عمده آبیاری نیشکر در آن کشورها از طریق بارندگی مثل کشت دیم است ولی ما اینجا صددرصد از طریق برداشت آب سطحی داریم کشت را انجام میدهیم یا کشت برنجی که دولت مصوب کرد که فقط در استانهای مازندران و گیلان باشد ولی در حال حاضر به تناسب کم یا زیاد نزدیک ۲۰-۲۱ استان برنجکاری میکنند.در حوزه صنعت هم به صنایعی مثل فولاد، پتروشیمی درکمآبترین و کویری ترین استان مثل یزد به صنایع فولاد مجوز اعطا شده، پتروشیمیها را در برخی از این استانها بردیم و صنایع آب بر را در این مناطق توسعه دادیم بنابراین نگاه آمایشی اصلا منطبق با منابع آب ما در توسعه صورت نگرفته است. در بحث سازگاری با کم آبی این اتفاقات در خلال ۴۰ سال گذشته رخ داده است . به دلیل نادیده گرفتن آمایش سرزمین، توان اکولوژیک منطقه، عدم استفاده از تکنولوژیهای نو و بهرهوری پایین منابع آب خودمان را به یغما بردیم و یک سقوط آزاد در امنیت و پایداری کشور و سرزمین مان ایجاد کردیم. این برنامه سازگاری با کم آبی و برنامه ای که برای اجرا تدوین شده است میتواند سرعت این سقوط را تا حدودی کاهش دهد و این کاهش سرعت میتواند به ما زمان بدهد که بتوانیم بیشتر تفکر کنیم و بهتر برنامهریزی کنیم و بیشتر از روش های نو استفاده کنیم.
* چنانچه روند فعلی ادامه داشته باشد چه تبعات ملی را به همراه خواهد داشت؟ آیا مسوولان در خصوص کم آبی و آثار و تبعات آن احساس خطر نکرده اند؟
اولین فایده عمل به سازگاری با کمآبی همین هست. اما برای تصویب همین برنامه ها ما هنوز هم با مقاومتهای زیادی مواجه بودیم آن بحثی که شما در ابتدا مطرح کردید مقاومت یا برخورد مدیران چگونه بوده، واقعا جلسات ما عمدتا جلسات چالشی بود هنوز استانها از روش چانه زنی استفاده میکنند حتی در تفکر برخی از مدیران در قیاس ملی بخشی نگری بر تصمیمات کماکان حاکم است. در حالی که می دانیم و همه علم دارند که اگر این روند برداشت آب در ۱۰ سال آینده ادامه پیدا کند سفرههای آب زیرزمینی فلان استان به یکباره و یکجا تبدیل به آب شور خواهد شد ومیتواند تمام کشاورزی یک منطقه را نابود کند اما با ۱۰ یا ۲۰ درصد کاهش مصرف میتوانیم یک پایداری نسبی در آنجا ایجاد کنیم و به تدریج جبران آن برداشتها را در سفره ها داشته باشیم. با این حال اما حاضر نیستیم برای این ۱۰-۲۰ درصد هم همکاری را داشته باشیم. برای نجات ۸۰ درصد دیگر یعنی کافی است ۱۰ یا۲۰ درصد کشاورزیامان را مدیریت کنیم و کاهش بدهیم حتی به کشاورزها خسارت بدهیم که اصطلاحا نکاشت انجام بدهند اما باز مقاومت میکنیم و فقط حال را نگاه میکنیم به فکر ۱۰ سال بعد نیستیم که میتواند آن موقع هم قابل جبران نیست هم با یک مسائل اجتماعی خیلی گستردهای مواجه خواهیم شد. بنابراین بخشی نگری هنوز در تصمیمات حاکم بوده و این موضوع باعث شده که بسیاری از این تصمیمات به سختی اتخاذ شود. حتی یک تصمیماتی الزام آور و حاکمیتی باشد اما کماکان پذیرش آن در استانها صورت نگرفته باشد وقتی که در عمل میخواهیم کار را پیش ببریم و سال ۱۴۰۴ یا ۱۴۰۶ میخواهیم به نتیجه برسیم چون که این مقاومت وجود دارد آنها هم در پیاده کردن این الزامات کماکان مقاومت را ادامه میدهند و کار را سخت میکنند. بنابراین آن بحث فرهنگی بخش بسیار مهم کار است. ما سعی کردیم در تمام بندهایی که برای استانها لحاظ کردیم بحث فرهنگسازی و آموزش را به عنوان یک بند مهم و یک اصل مهم تلقی کنیم. این اصل هم فقط برای بهره بردارانی مثل کشاورزها، صنعت یا مردم نیست.
*و شما تأکید میکنید که مسئولان همچنان دچار بخشینگری هستند.
به نظر من در وهله اول خود مسئولان باید پایهگذار این تغییر باشند چرا که بسیاری از این مقاومتها را درمسئولان مشاهده میکنیم که اجازه نمیدهند برنامه های سازگاری با کم آبی با وجود اینکه علم بر این دارند که روند یک روند ناگوار و نا امیدکنندهای است اما فقط میخواهند شرایط موجود را حفظ کنند و در دورهای که خودشان هستند این جسارت و شجاعت را به خرج ندهند. اما برای نجات کشور ایران از وضعیتی که بوجود آمده است معتقدم که ابتدا باید یک شجاعتی در بین تصمیم گیران شکل بگیرد و در ادامه آن یک آماده سازی روحی، روانی نیز برای جامعه تعریف وتببین شود لذا نباید این موضوعات ازنظر مردم پنهان لذا بماند باید تمام واقعیتهای اتفاق افتاده را به مردم اطلاع رسانی کنیم. من معتقدم مردم زمانی که ازواقعیتهای موجود آگاه باشند حتما همراهی خواهند کرد و بنده این را به عینه تجربه کرده ام که هرجایی که مردم متوجه شدند که کشور با خطر مواجه هست واقعا ازجان مایه گذاشتند و در این موارد هم قطعا پای کار میایند.
* شاید در بیان ساده باشد که بگوییم ۱۰ تا ۲۰درصد مصرف را کاهش دهیم تا به یک تعادل نسبی برسیم ولی همین کاهش میتواند معیشت برخی و منافع عدهای دیگر را به خطر بیندازد. در خصوص معیشت آن دسته ازافرادی که معیشت آنها با این کار گره خورده چه پیشنهادی دارید؟
بحث بعدی این است که هر تصمیمی که گرفته میشود نباید در حال حاضر یک بخشی از جامعه را ما متضرر یا حذف کنیم. باید سازوکارهای حمایت از آنها را همزمان داشته باشیم اگر قرار است برویم چاههای غیرمجاز یا چاه های مجاز بیش از ظرفیت را آنجا پلمپ یا تعطیل کنیم همزمان باید برای معیشت آن مردمی که با همین مجوزهای دولتی چاه زدند را پیش بینی وبیمه آنها را تامین کنیم. باید خسارت نیز برای آنها پیش بینی شود تا بتوانیم آب رفته از جوی را استثناً یک جوری برگردانیم. مطلبی که میخواستم بگویم در بحث بهره وری برخی از اوقات یکسری فعالیتهای تولیدی که میزان مصرف آبش بسیار کمتر از کشاورزی هست میتواند اشتغال بخش زیادی از مردم را تامین کند. در حال حاضر مستندات استفاده از آب در صنایع کشورهای پیشرفته نشان می دهد بین ۴۰تا۶۰% آب مصرفی آنها به بخش صنعت اختصاص یافته است یعنی برعکس ما که ۹۰% در کشاورزی است بیشترین مصرف آب ای کشوها به صنعت معطوف شده است چرا که ارزش افزوده بسیار بالاتری را دارد. اینکه تاکید بر اتخاذ تصمیمات شجاعانه دارم ایناست که باید از برخی از شعارها دست برداریم ونیاری نیست در تمام محصولات کشاورزی خودکفا باشیم اینها آدرس دادنهای غلط است. ما باید براساس منابع آب میزان تولیدات را مشخص کنیم و روی هرکدام از این محصولاتی که صحبت میشود باید براساس وضعیت موجود برنامه ریزی کنیم به این معنا که ممکن است ناچار شویم برخی از محصولات را وارد کنیم. واردات محصولات به منزله وابستگی نیست بلکه به منزله مدیریت منابع در داخل کشور است که مفهوم آن ایجاد پایداری سرزمین است.ورودش مثل ورود آب مجازی است. همان آب مجازی که میگویند ممکن است یکسری موارد را ما واردات داشته باشیم یکسری صادرات را هم متوقف کنیم چون صادراتش مثل صادرات آب مجازی است. ممکن است صادرات هندوانه واقعا صادرات غلطی باشد چراکه ما با مصرف زیاد آب، هندوانه تولید کنیم بعد برای یک عدد پایین صادر کنیم. یک اتفاق خوبی که پیشنهاد اجرای آن توسط وزارت جهادکشاورزی به شورای عالی آب برده شده بحث اصلاح الگوی کشت در مقیاس کشت هست. این پیشنهاد در شورای عالی آب توسط وزارت جهادکشاورزی ارائه شد ولی هنوز مشکلات زیادی برای اجرا دارد و به تصویب نرسیده، مقرر شده تیمهای کارشناسی بیشتر روی آن کار کنند ولی نیاز واقعی کشور بحث اصلاح الگوی کشت به ویژه با برش استانی هست که ما مشخص کنیم در چه عرصه هایی چه نوع کشتی را انجام بدهیم که حداکثر سازگاری با اقلیم آن استان و با توان اکولوژیکی و تامین منابع آب آن استان را داشته باشد آن هم اگر اتفاق بیفتد و ابلاغ بشود میتواند یکی از شاخصهای خوب برای این بحث سازگاری با کم آبی باشد. این مساله کمک میکند که سازگاری با کم آبی که تهیه شده موفقتر جلو برود و اگر در سال جاری ۱۴۰۰ تصویب و ابلاغ بشود کمک شایانی خواهد کرد .کشاورزی در ایران کماکان به روشهای سنتی انجام می شود و همچنان در اکثر مناطق روش غرقابی انجام می شود. کشوری مانند هلند که مساحتش اندازه یکی از استانهای کوچک ایران است میزان محصولات کشاورزیاش با چند استان کشاورزی ما برابری میکند چون با روشهای نوین روز، تولیداتش را انجام میدهد. در حالی که ما هنوز چه در روش آبیاری، چه در روشهای تولید محصول متاسفانه خیلی عقب هستیم اگر همانها را هم اصلاح کنیم میتواند تاثیرگذار باشد. مثال این موضوع در تولید ماهی یا میگو است. به طور متوسط در استانی مثل خوزستان چیزی برای تولید یک تن ماهی یا میگو حدود ۸۵ هزارمتر مکعب آب مصرف میکنیم. در صورتی که در حال حاضر در هر هکتار مزرعه پرورش ماهی، چیزی حدود ۳ تن ماهی برداشت می شود. در مزارع مشابه که با روشهای جدید در ایران هم الان به صورت پایلوت انجام شده به راحتی بین ۱۰ تا ۱۵ تن قابلیت برداشت وجود دارد. با همان میزان مصرف آب ما می توانیم ۳-۵ برابر، تولیدات ماهی و آبزیان را افزایش بدهیم. مثالی دیگر بزنم. در استان هرمزگان طی یک بازدید شاهد بودم که طرح ۳هزار هکتاری پرورش میگو با راندمان۲.۵ تا ۳ تن در هکتار، در حال اجراست در صورتی که با چند روش خیلی ساده که در سیستم هوادهی و تغذیه آن قابل انجام است این عدد را میتوان به راحتی به ۸ تن در هکتار افزایش داد. این طرح ۳هزار هکتاری که اخیرا اجرا شده، با یک طرح دیگری که سمت بندر جاسک بود و آن در دهه ۷۰ اجرا کرده بودند هیچ تفاوتی در طرح وجود ندارد. کماکان حوضچهها زده میشود آب وارد میشود و تولیدات سنتی انجام میگیرد. ولی الان به شدت تکنولوژی توسعه پیدا کرده که در برخی از کشورها در هر هکتار بین ۲۰تا۳۰ تن استحصال ماهی دارند. راندمان و بهره وری آب ما در ایران پایین است و این راندمان در ایران بین ۳۰-۳۵% است. این را باید بتوانیم به ۴۵% برسانیم. همین ۱۰ % میتواند نزدیک به ۸ تا ۱۰ میلیارد مترمکعب صرفهجویی آب داشته باشد. دستکم این صرفهجویی میتواند از حجم خسارت به منابع آبی ما بکاهد یا حقابه تالاب ها تامین شود یا آب زیرزمینی از این میزان صدمات در امان بدارد.
* در همین مثالی که زدید چقدر گرانی تکنولوژی در چنین پروژهای مانع از به کارگیری آن شده است؟ یعنی سیستم هوادهی و تغذیه که به آن اشاره کردید چقدر گران تمام می شود که مجریان و پیشنهاد دهندهها حاضر نیستند به آن تن بدهند؟
تکنولوژی گران نیست. متاسفانه در ایران انرژی ارزان است. زمانی که ما آب شیرین را با قیمت کنونی به مزرعه پرورش ماهی تحویل میدهیم آن هم قطعا هیچ زحمتی برای ایجاد یا به کارگیری این تکنولوژی به خودش نمی دهد. نمیخواهم اسم ببرم ولی ۲-۳ سال پیش برای یکی از واحد های بزرگ کشت صنعت میزان آبی را که به آن میدادند به عنوان یک آب صنعتی تلقی کردند و این باعث شد که بروند بازچرخانی آب را پیگیری و اجرا کنند تا اینکه بهای آب صنعتی را بپردازند. ۷ کارخانه بودند هرکدام ۸ میلیارد تومان هزینه کردند و این را تبدیل به بازچرخانی آب کردند. همین کار باعث شد که در طول سال مجموعه این ۷ واحد نزدیک به ۳۶۰ میلیون متر مکعب صرفه جویی آب داشته باشد. در بحث پرورش ماهی، البته این عدد مربوط به ۵ سال پیش است، به ازای هر هکتار۲۰ میلیون تومان باید هزینه میکردند. و این حوضچههای خاکی خودشان را در آن مقطع به حوضچههای سیمانی یا بتنی تبدیل میکردند و تغییراتی در پمپ های هوادهی میدادند یا عمق حوضچه را افزایش میدادند. یک مزرعه ۱۶ هکتاری آن موقع، ۵ سال پیش، با ۳۵۰ میلیون تومان میتوانست این کار را انجام دهد و تولیدات خودش را چند برابر کرده و مصرف آب را نیزچندین برابر کم کند. اما چون آب را ارزان در اختیار مصرفکننده قرار میدهیم هیچکدام تدبیری برای مدیریت آب نمی کنند در حالی که باید ارزش واقعی آب در اختیار آنها قرار گیرد که بتوانند آب را مدیریت کنند.
مطمئن باشید یک واحد پرورش ماهی که در هر هکتارش یا به ازای هر تن تولیدش ۸۰ هزار متر مکعب آب مصرف میکند با طرحهای جدید میتواند ۳۰ درصد، ۷۰درصد و ۹۰ درصد کاهش مصرف آب ایجاد کند. جالب است بدانید همان ماهیای که قبلا در خود مزرعه به کیلویی ۸ هزارتومان فروخته می شد الان کیلویی نزدیک به ۴۸ تا۶۰ هزارتومان فروخته میشود ولی باز هم صاحب مزرعه حاضر نیست برود این سیستم ها را پیاده سازی کند. این واحدهای کشت و صنعت درآمد بسیار خوبی دارند. ولی نمی روند در بحث مدیریت آب تلاش کنند چون آب کماکان ارزان در اختیارشان قرار می گیرد.
*فرضی هست که میگوید عمده بحران آب یا بحران مدیریت منابع آب در ایران ناشی از شکست در صنعتی شدن بوده است. ما آنجایی که باید در صنعت پیشرفت میکردیم شکست خوردیم و مجبور شدیم دوباره بار اشتغال را بر کشاورزی بگذاریم آن هم به شیوه سنتی و غیراصولی، این فرض را شما قبول دارید و نمودهایش را می بینید یا نه؟
بعنوان یک نگاه کلی این فرض درست است. چون ما به دلایل متعددی که در کشور حاکم شده است مثل بحث تحریم و نظایر آن هزاران شغل در بخش صنعت تعطیل شده است. بهجز بحث تاثیرهایی که ناشی از تحریمها که در دو دوره اتفاق افتاد مسائل دیگری هم از این دست وجود داشته مثل بحثهای لاینحلی که صنایع با بانکها و بیمه دارند، مشکلاتی که در صادرات دارند. مولفههایی که به روابط ما با کشورهای خارجی برمیگردد می تواند تاثیرگذار باشد یا افزایش قیمت ناگهانی دلارروی صنعت اثر منفی میگذارد و باعث شده که مشکلاتی در صنعت بهوجود بیاورد. از این منظر اگر نگاه کنیم درست است، صنعت یک بخش آسیب پذیری بوده است که در این دوره ۳۰-۴۰ ساله نتوانسته آن رونق لازم را ایجاد کند. بسیاری از صنایع احداث و به تولید رسیدند ولی دوباره تعطیل شدند و یا اینکه نتوانستند در آن حداقل ظرفیتی که تعریف شده بود کار کنند. اگر این واحدها در ظرفیت کامل کار می کردند الان بار اشتغال روی دوش آنها میآمد. از نظر مصرف آب هم اصلا قابل قیاس با کشاورزی نیست. علاوه بر این ارزش افزوده خوبی دارد، اشتغالزاییاش هم خیلی بالاتر است حتی خیلی از محققان معتقدند که ما اگر بتوانیم بحث صنعت و یا تولیدات صنایع پایین دستی را افزایش بدهیم، از خام فروشی جلوگیری کنیم و اینها را تبدیل به ارزش افزوده کنیم میتوانیم بار اشتغال را روی صنعت ببریم و مصرف آب را بهشدت کاهش دهیم. از این منظر درست می گویند ولی میبینید در حوزه کشاورزی ما یک وزارتخانه خیلی قدرتمند و عریض و طویلی داریم با هزاران نفر مراکز تحقیقات ذیل این وزارتخانه، مرکز تحقیقات کشاورزی یک چیزی نزدیک به ۱۰ هزارنفر اعضای هیات علمی و کارمند دارد که اینها باید سازوکارهای مربوط به دانش روز را تولید کنند و در اختیار کشاورزان قرار بدهند. ولی کشاورز کار خودش را میکند. آنها دارند کارهای علمی و تحقیقاتی خودشان را می کنند و تبدیل به مقاله می شود یعنی روی زمین پیاده نمیشود. برایتان از وضعیت کشاورزی در استرالیا که از نزدیک آنجا را بازدید کردهام مثالی بیاورم. بیش از هزار کیلومتر مسیر را طی این بازدید پیمودیم. در این بازدیدها ازهر مزرعه که بازدید میکردیم یک نفر تحت عنوان مسئول فنی کنار کشاورزان حضور داشت، هیچ کشاورزی حق نداشت بدون کارشناس فنی کار کشاورزی کند و حضورش اجباری بود. در این کشورها زمین، خاک و آب را با هم مدیریت میکنند ولی کشاورزان ایرانی هرچه دلشان بخواهد میکارند. هیچ نوع الزامی هم برای آنها درنظر گرفته نمیشود. کاری به توان خاک ندارند؛ بنابراین هرچقدر بخواهند و با هرتعداد و حجمی میکارند. آبیاری را خودش را به همان کارهای سنتی انجام می دهد و هنوز ما به این مرحله نرسیدیم که وزارت جهادکشاورزی موارد علمی و فنی را به کشاورزآموزش دهد علیرغم اینکه وزارت جهاد کشاورزی ، وزارتخانه ای عریض و طویل ومراکز تحقیقاتی متعددی دارد ولی نتوانسته این قضیه را به روستاها و دل مزارع ببرد و پیاده سازی کند چراکه اولا کماکان در کود و سموم کشاورز خودش کار خودش را می کند. یکی از معضلات محیط زیست ما مصرف بی رویه کود و سم است، هیچ نظارتی برآن نیست.
* آقای لاهیجان زاده یک بحث به جز صنعت این است که ایران موقعیت مناسبی برای ترانزیت و گردشگری دارد. این سؤال از آن رو اهمیت مییابد که ما آن سند آمایش سرزمین را نداریم و به تبع میخواهیم ببینیم آیا در کمیته ملی، در کمیته های استانی و یا کمیته های کارشناسی سازگاری با کم آبی برای انتقال تفکر سازگاری با کمآبی بر این موضوع که شیوه بارگذاری بر جغرافیای ایران را تغییر بدهیم هم بحث شده است؟
این موضوع را شما هم شنیدهاید که ایران باتوجه به اقلیم و موقعیت ژئوپولیتیکیاش باید روی بخش ترانزیت و خدمات متمرکز شود. میگویند این دو بخش خیلی کمتر محیط زیست را تحت الشعاع قرار میدهند. آیا در بحث هایتان تلاش برای سیاستگذاریهای کلان هم داشتید؟
یکی از آرزوهای ما این بود که بتوانیم در بحث سازگاری با کم آبی، یکسری سیاستگذاریها را هم برای این موارد انجام دهیم. ولی دامنهای که برای فعالیت سازگاری با کم آبی تعریف شده و اعضایی که عضو این کمیته هستند، در این مقیاس دیده نشده که بتواند سیاستهای کلان و یا حتی برشهای استانی را تعریف کند. سیاستهایمان بیشتر در جنبه مصارف آب بود حتی در تعریف سیاستهای بالا دستی برای مصرف آب هم باز محدودیتهایی داشتیم.علاقهمند بودیم که در حوزه محیط زیست، در برخی از استانها یکسری سیاستها را مصوب کنیم. بگوییم در این استانها یا در این مناطق، به هیچ وجه مجوز پرورش ماهی داده نشود. ولی با همه این محدودیتها در ستاد ملی تقریبا یک همدلی بین اعضاء به وجود آمده بود که واقعاً دیگر باید به داد این مملکت رسید و بر این مقیاس کار را پیش میبردیم ولی در مقیاس استانی هنوز مقاومت خیلی بیشتر هست و بود و برخی از این تصمیمات را که اعلام میکردیم اینها معترض میشدند و مباحث را به مباحث اجتماعی گره میزدند و میگفتند که این تصمیمات تبعات اجتماعی دارد و ما نمیتوانیم، کسی مسئولیت را به عهده نمیگیرد. کشور ما هم کشوری است که تقریبا هر دو سال یکبار انتخابات دارد و با هر بارانتخابات هر چیزی را به این مسائل سیاسی گره میزنند و یکی از اشتباهات این است که مسائلی مثل محیط زیست یا آب را بخواهیم با مسائل سیاسی گره بزنیم. سیاسی کردن آب و محیط زیست ما را در رسیدن به اهدافمان که کاملا آینده نگرانه و زیر بنایی است دچار مشکل خواهد کرد.
در رابطه با آن بحث که ایران باید به سمت خدمات و حمل و نقل برود بگذارید با مروری برگذشته ارزیابیاش کنیم. یکی از دلایلی که کلانشهر تهران به گرفتاری های کنونی مبتلا شده است و به یک ابر شهر غیرقابل مدیریت در خیلی از جنبهها تبدیل شد، این بود که در مقطعی شهرداری تصمیم گرفت که ارتفاعسازی را با پول اجازه دهد، یعنی شهرداریها را مستقل کردند و گفتند که درآمد شما باید از خودت باشد و این به فروش شهر منجر شد. چون درآمد شهرداری به این فعالیتها گره میخورد. ما با یک مگاشهری مواجه شدیم که الان آلودگی هوای آن بیداد میکند، ترافیک آن غیر قابل کنترل است، معضلات اجتماعی و بزهکاریها هم در آن به شدت آزار دهنده شده است. در بحث آب هم متاسفانه این نگاه را در دهههای گذشته داشتیم. منبع درآمد دولت و وزارت نیرو فروش آب بود. هر چقدر آب میفروخت برایش درآمدزا بود و دیگر اساس کارش را بر پایه فروش آب گذاشت. فروش آب به مراتب از فروش ارتفاع در شهرها بدتر بود. نباید بودجههای یک وزارتخانه یا ایجاد زیرساختها را به فروش آب در یک کشور گره بزنیم، به جای اینکه به دنبال روشهای دیگری باشیم. ۶۰ درصد چاههای موجود در استان البرز، غیر مجاز است. استان البرز، استان سیستان وبلوچستان یا خراسان جنوبی یا دور افتاده ترین نقطه کشور که نبود، همینجا کنار خودمان بود. در کنار پایتخت، ۶۰درصد چاهها غیر مجازند. نزدیک به بالای ۵۰درصد چاههای کشور غیر مجازند. چرا؟ چون اجازه میدادند این چاه به صورت غیرمجاز حفر شود و بعد از آن درآمدزایی میکردند و جریمه صادر میکردند. در یک مقطعی هم تعدادی از چاههای غیر مجاز را به مجلس هشتم بردند و تصویب گرفتند و اینها را مجاز کردند. این موارد باید اصلاح شوند، هم قیمت آب باید واقعی شود و هم باید به فروش آب به عنوان یک منبع درآمد نگاه نکرد که این اتفاقات بیفتد. آن سیاست گذاریها هم که گفتید، کاملا درست است. ما باید هم به سمت حوزه صنعت و هم در بخش خدمات حرفهای و هدفگذاریشده پیش برویم. بررسی من نشان میدهد در خیلی از استانهای کویری، تا سال ۱۳۶۶ و بعضی تا ۱۳۶۹ بیلان آب زیرزمینی کاملا متعادل بوده و مشکلی هم نداشتند ولی با یکسری تصمیمات غلط، توسعه کشاورزی را در سمنان، کرمان، حتی یزد؛ یا باغداری، را به شدت افزایش دادند و در استانهای کویری باغ ایجاد کردند که مصرف آب خیلی بالایی دارد. حالا در این سیاستگذاری در قالب سازگاری با کمآبی قرار شد که توسعه باغات اتفاق نیفتد. مثلا توسعه باغات درقم اصلا غیر قابل باور است. استانی مثل قم که استانی کویری و کم آب است و آب شرب خود را هم از استانهای همسایه میگیرد، هزار هکتار باغ ایجاد کردیم. اینها اشتباهات استراتژیک و راهبردی بوده که اتفاق افتاده است.
* یک نگرانی وجود دارد و آن این است که با تغییر دولتها و نگاهها یکسری برنامهریزیها مثل سازگاری با کم آبی نیز کنار گذاشته شود. الان فکر میکنید که چه باید کرد که دولتهای بعدی همچنان به این شیوه حساس باشند و ادامه بدهند؟
مشکلاتی در کشور وجود دارد که هیچ دولتی نمیتواند آنها را نادیده بگیرد چون قطعا تحت عنوان مشکلات اجتماعی، امنیتی، امنیت غذایی و امثالهم دامن همان دولت را هم خواهد گرفت. بنابراین، بعضی از موضوعات، موضوعات ملی است و تغییرات دولت تاثیری بر حل آن مشکلات نخواهد داشت باید حتما قدم بردارند. یکی از کارهایی که باید انجام بگیرد این است که در برنامه هفتم توسعه که الان مقدماتش فراهم میشود برنامه سازگاری با کم آبی را به عنوان یک ماده قانونی در برنامه هفتم لحاظ کنند. چون واقعاً روی این کار و چهار سال زحمت کشیده شده، استان به استان استخراج شده، برای اولین بار است که یک چنین کاری در این مقیاس بر روی آب در ایران صورت گرفته، پیشنهاد من این است که به عنوان یک ماده قانونی این را بتوانیم در برنامه هفتم لحاظ کنیم. لازم الاجرا بودن برنامه سازگاری با کم آبی تا پایان برنامه هفتم، این به عنوان یک قدم میتواند باشد و اینکه در این قانون توزیع عادلانه آب که اخیرا بازنگری شده، وزارت نیرو متولی این طرح بوده و دستگاهها هم نظر دادند. باز هم میشود در آن قضیه به این مواد اشاره کرد. این دو بحث قانون گذاری هم هست که مجلس میتواند کمک کند و این تکالیف را برای دولتها الزام آور کند که دیگر مشمول تغییرات نباشند. ولی به دلیل بحث ملی بودن، من فکر میکنم هر دولتی که بیاید، چه این موضوع سازگاری با کم آبی، چه بحث دریاچه ارومیه یا نجات تالابها اینها مطالبات مردم است و من مطمئنم که هر دولتی بیاید، حتما روی این وقت خواهد گذاشت.
* این تغییر نگاه را در مجلس یازدهم میبینید؟
شاید هنوز زود باشد، با وجود اینکه فکرمی کنم یکسال شده که مجلس یازدهم فعال شده است اما به نظر قضاوت درباره عملکرد آنها در حوزه آب زود است. در برخی از موضوعات خوب بوده و توانستند یکسری مسائل و مشکلات را مطرح کنند و دنبال مکاتبه با ما شدند که اگر در حوزه آب و کشاورزی پیشنهادی دارید که میتواند به اهداف پایداری سرزمین کمک کند با ما مطرح کنید. اینها نشانههای خوبی است که مجلس انجام میدهد. فراکسیون محیط زیست فعال است، خانم رفیعی قبلا در سازمان همکار ما بودند و الان در آنجا مسئولیت این را دارند و این حوزههای مجموعه محیط زیست را که میگویم، بحث سازمان محیط زیست را نمیگویم؛ موضوعات محیط زیست ایران را در آنجا دارند پیگیری میکنند.
* شما اشارهای به شیوه کشت نیشکر در استرالیا و برزیل داشتید. بحث نیشکر وکاشت و برداشت آن در خوزستان مسئله مهمی است که کمتر به آن پرداخته شده و دقیقا نمیدانیم چنین کاشتی چه نقشی در وضعیت منابع آب ایران و خوزستان دارد. برای مصاحبهای که در ویژهنامه «پای فردا بر شانههای امروز» با آقای فرهاد ایزدجو مدیرعامل سازمان آب و برق خوزستان داشتیم هرچه سعیکردیم ایشان توضیح دهند که وضعیت این کشت چقدر منابع آب را درگیر میکند توضیح دقیقی ارائه نکردند. از طرف دیگر به واسطه گره زدن فعالیت نیشکر و بحث اشتغال و امنیت حاشیه امنی برای این کشت درست شده که هیچکس نمیتواند درباره کیفیت کارشان بحث و بررسی کند. یکی از مواردی که شما به آن اشاره کردید بحث بهرهوری در آب است که به ازای برداشت هر مترمکعب آب ارزش افزوده در تولید ناخالص ملی چقدر است؟ در مورد تولید نیشکر در خوزستان هیچ کس به این پرسش پاسخ نمیدهد. آبیاری نیشکر در خوزستان هم محل بحث است. اساسا چقدر از کیفیت آب شرب مردم تحت تاثیر فعالیت کشت و صنعت های نیشکر قرار میگیرد؟ سه دهه قبل در شرایطی که وزارت نیرو و سازمان حفاظت محیط زیست اصلا در تصمیمگیری نقشی نداشتهاند توسعه کشت نیشکر عملیاتی شده است. آنچه از شما میخواهیم این است که ملموستر بفرمایید کشت نیشکر در خوزستان به چه وضعیتی منجر میشود؟ به هر حال سخن از این است که در خوزستان برنج کاشته نشود اما گفته نمیشود کشاورز چه کشتی را در پیش بگیرد؟
به این شکل که بگوییم از همین فردا به دنبال جایگزین برویم، نباید به این شکل نگاه کرد.
* شما از آن منظری به موضوع بپردازید که منطقیتر است و تبعات اجتماعی – سیاسی کمتری هم دارد.
اول اینکه بدانیم چه شر کتهایی در قالب کشت و صنعت نیشکرفعال هستند. مجموعا ۹ شرکت در این زمینه فعال هستند. واحدهای هفتگانه کشت و صنعت به همراه کشت و صنعت نیشکر هفتتپه و کشت و صنعت کارون در شوشتر. شرکتهای هفتگانه ۷ واحد ۱۲ هزار هکتاری که معمولا در هر واحد ۱۰ هزار هکتار آن زیر کشت است یعنی ۷۰ هزار هکتار کشت نیشکر در کشت و صنعت نیشکررا شامل میشوند. به جز آن، یک کشت و صنعت نیشکر هم در هفت تپه داریم که الان چیزی در حدود ۵ هزار هکتار کشت دارد و کشت و صنعت کارون را در شوشتر داریم که مساحت کشت آن ۱۸ هزار هکتار است. به علاوه کشتهای جزییتری که در دو کشت و صنعت دیگر در جنوب دزفول انجام میدهند، چیزی در حدود ۱۰۰ هزار هکتار به طور متوسط کشت نیشکر در خوزستان انجام میگیرد. ما فرض را بر این میگذاریم که این مشکلات نیست؛ مجموعا ۹ کارخانه تولید شکر خواهند داشت. آن ۷واحد ۷۰۰ هزار تن شکر تولید میکند. کشت و صنعت کارون هم در حدود۱۰۰ تا ۱۲۰ هزار تن شکر تولید میکند. کشت و صنعت هفت تپه به سبب مشکلات کارگری یک چیزی بین ۳۰-۴۰ هزار تن شکر تولید کرده است تقریبا ۸۵۰ هزار تن از شکر کشور در آنجا تولید میشود.جمعا کشت و صنعت هفتگانه هیجده هزار نیرو دارد که باید نیروهای کارون و هفت تپه را هم به آن اضافه کنیم. حدود ۳۰هزار نفر مستقیم و هزاران نفر هم غیرمستقیم ارتزاقشان از این واحدهای نیشکری هست. در کنار آن، تولید کاغذ و تولید ام.دی.اف صورت میگیرد. بنابراین نقش زیادی در اقتصاد نه فقط استان خوزستان بلکه در اقتصاد کشور دارند. این واحدها بالای ۳میلیارد مترمکعب تا ۳.۵ میلیارد متر مکعب در سال آب مصرف میکنند. اما نکتهای که مربوط به بحث سازگاری با کمآبی است؛ تفاوتی که نیشکر با چغندر دارد این است که فصل کاشت چغندر پاییز و زمستان است و میتواند از بارندگی استفاده کند و حداقل نیاز آبی را دارد؛ ولی نیشکر برعکس فصل رشدش از فروردین تا مهر ماه است. یعنی در ۶-۷ ماهی که اصلا بارندگی نداریم و باید به صورت انتقال آب از آبهای سطحی آبیاری شود. این دو محصول از نظر مصرف آب تقریبا با هم قابل مقایسه نیستند. اما نکتهای را که ما میخواهیم در اینجا مطرح بکنیم، ما فرض را بر این میگذاریم که این واحدها الان ساخته شدند و این واحدها یک چیزی در حدود ۲۸ هزار متر مکعب در هکتار آب مصرف میکنند. البته خود واحدهای تولیدی مدعی هستند که ما ۲۲ هزار متر مکعب بیشتر مصرف نداریم. از طرفی، در یک مقطعی سازمان آب و برق خوزستان با همراهی دانشگاه چمران اعلام کرد که میزان مصرف آب را اندازه گیری کردهایم و کشت نیشکر ۳۲ هزار متر مکعب در هر هکتارمصرف میکنند. اختلاف عددی خیلی بالاست، از ۲۲ هزار تا ۳۲ هزار در هکتار یعنی ده هزار متر مکعب، که این را اگر ضرب در صد هزار هکتار بکنیم عدد یک میلیارد متر مکعب به دست میآید که در اینجا فقط میزان اختلاف نظر است. صحبت اول ما این است که باید بیشترین توان ممکن برای مدیریت آب در مزرعه صورت بگیرد که این میزان مصرف به حداقل ممکن خودش برسد. بعضیها معتقدند تا ۱۸هزار متر مکعب میشود این عدد آبیاری را پایین آورد. اگر آن ۳۲ هزار واقعی باشد ببینید که چقدر این جا دارد که پایین بیاید یا حتی آن ۲۲ هزاری که خودشان مدعی هستند. قدم اول این هست که بتوانیم مصرف آب را پایین بیاوریم. قدم دوم این است که به صورت پایلوت در برخی از مزارع نیشکر یا یکی از واحدها مثل واحد میرزا کوچک خان بحث تغییر کشت از نیشکر به چغندر آزمایش شود. اینها معتقدند که اگر ما از نیشکر به سمت چغندر برویم باید در کارخانه هم تغییراتی بدهیم. هیچ اشکالی ندارد که در کارخانه هم آن تغییرات را اعمال کنیم.
* * با فرض بر اینکه هر دو کشت منجر به تولید شکر شود؟
بله، تفاوتشان هم این است که در آن اراضی، این امکان برای شما وجود دارد که بعد از کشت چغندر، یک نوبت کشت دیگری را هم انجام بدهید. شما دو بار برداشت از زمین دارید چون چغندر یک بازه ۶ تا ۸ماهه دارد بعد از ۶ماه شما برداشت خود را انجام میدهید. مهر ماه که کاشت انجام میشود، شما در فروردین ماه میتوانید برداشت خود را انجام دهید. دوباره از فروردین تا مهر کشت دیگری داشته باشید. چون آنجا آب دائمی هست، میتوانید دوباره در مزرعه کشتهای مختلف انجام بدهید چون آنجا هم یک عرصه ۱۰هزار هکتاری هست، میشود تولید محصولات با تناژ بالا را انجام داد. این اتفاق میتواند بیفتد که در یک یا دو عدد از واحدها این تغییرات را بدهیم و یک مقدار مصرف آب را کم کنیم. پس یکی از راهها این است مدیریت آب در مزرعه باید انجام بگیرد. یکی از مشکلاتی که مطرح است اینکه نمیتوان از زهکش یعنی آب زهاب استفاده کرد زیرا برخی از محققین میگویند عمق زهکشهایی که در مزرعه احداث شده است زیاد است و این باعث میشود که با آب زیرزمینی تداخل پیدا کند. آب زیر زمینی هم در آنجا شور است. میگویند این امکان وجود دارد که مزرعه به مزرعه این عمق را کم کنیم و از ورود آب زیرزمینی به داخل زهکش جلوگیری کنیم. اگر این اتفاق بیفتد آن موقع آب زهکش قابلیت استفاده دارد. دوباره میتواند به سیکل برگردد و در خود مزرعه استفاده شود و دیگر آب شور نباشد که مجبور به تخلیه آب شوند. بحث سوم درمورد Ec یعنی هدایت الکتریکی است. قبلا ec آن ۴۰ هزار بود و الان معقولتر شده و به ۸هزاررسیده است. هدایت الکتریکی ۸ تا ۸هزار و ۵۰۰ را میتوان استفاده کرد بحث بعدی این است که لااقل این را برای طرحهایی که اسمش شورورزی است بخواهند استفاده بکنند. یعنی با آن میشود تولیداتی را انجام داد که آن آب هم به هدر نرود. دوباره برای ما محصول ایجاد بکند و آن محصول دوباره اشتغال ایجاد خواهد کرد، ارزش افزوده خواهد داشت.
* مثل چه محصولاتی؟
طرحش را آماده کردند، آزمایشی هم در پنجاه هکتار انجام دادند و جواب خوبی هم گرفتند. در وهله اول برای کاشت درخت اکالیپتوس بروند که یک درخت صنعتی محسوب میشود و از چوب آن میشود استفاده کرد. مرحله بعد از درخت برای تولید آرتمیا استفاده میشود که سودآوری خیلی زیادی دارد. آرتمیا حتی با بشکههای نفت برابری میکند. که این کار انجام شد. حتی در آن کار اول بعد از استفاده پرورش ماهی انجام دادند، بعد خروجی پرورش ماهی را برای آرتمیا بردند. این کارهایی است که باید دنبال شود و میشود از این طریق اشتغال خوبی را در منطقه به وجود آورد و آب هم اینطور به هدر نرود.
* در کمیته استانی سازگاری با کم آبی خوزستان پذیرفته که چنین کارهایی را انجام بدهد یا نه؟
یکی از موفقیتهای خوزستان در حوزه محیط زیست این بود که پذیرفتند حقابه تالابها را کاملا با اعدادی که گفته شد تخصیص دهند؛ هم هورالعظیم و هم شادگان، اعداد مورد نظر ما در محیط زیست مورد موافقت قرار گرفت. به جز این بحث صرفهجویی هم بود که عدد دقیق آن را باید از جداول مربوط ببینید که گمان میکنم یکمیلیاردمترمکعب آب را شامل میشد.
* این تغییر روشها را هم بحث کردید یا نه؟ اینکه بتوانند با تغییر در شیوه کشت و شیوه آبیاری صرفهجویی را رقم بزنند.
نه، ریز نشدیم، اینها جزء تکالیف است. وقتی که تکلیف وزارت جهاد کشاورزی کاهش یک میلیاردمتر مکعبی است ولی آن یک میلیارد را باید در این بخشها پیاده سازی کند.
منبع: کلید ملی
برچسب ها :بحران آب ، پایگاه خبری مند ، محیط زیست
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰